مصاحبه با دکتر نازنین هنرپروران (عضو هیات علمی دانشگاه، طرحواره درمانگر عضو ISST و استاد مدعو در انستیتو طرحواره درمانی ایران) در خصوص مسائل و چالشهای طرحواره درمانی در ایران
لطفاً درمانهای مرسوم در جهان در حوزه رواندرمانی، به خصوص طرحواره درمانی را توضیح دهید و پارادایمهای حاکم بر آنها و همچنین تشابهات یا تفاوتهای احتمالی بین آنها را شرح دهید.
در ابتدا از سوپروایزر انجمن بینالمللی طرحواره درمانی (ISST) و مدیر عامل انستیتو طرحواره درمانی ایران، جناب آقای دکتر امیر عسکری و همچنین سرکار خانم گل افروز غلامی (مدیر آموزش و پژوهش انستیتو) که این فرصت را در اختیار بنده گذاشتند صمیمانه سپاسگزارم.
مشاوره و رواندرمانی مانند سایر علوم در طی دهههای اخیر دچار تحولات زیادی شده است و امروزه رویکردهای درمانی بسیاری پا به عرصه گذاشتهاند، که اهداف مشترک همه آنها ارتقای سلامت روان انسانها است، اما در عین حال تفاوتهای جدی نظری و عملی بین آنها وجود دارد. رفتار درمانی شناختی (CBT) در سالهای اخیر به صورت فزایندهای در بین درمانگران خارجی و داخلی رواج یافته است که از عوامل محبوبیت و شهرت جهانی این رویکرد میتوان به کوتاه مدت بودن و ماهیت ساختار یافته آن اشاره کرد. اما در CBT علیرغم تحلیل باورها و تغییر افکار منفی و حتی تجربه رفتارهای جدید در سطح هیجانی، تغییری مشاهده نمیشود. طرحواره درمانی به دلیل خلاها و کمبودهای CBT، توسط جفری یانگ ابداع شد. او این رویکرد درمانی را بر اساس مشاهدات بالینی خود روی بیمارانی که درمان آنها با مشکل روبرو شده بود و یا چالش برانگیز بود، ایجاد و توسعه داده شد.
CBT درمان کامل عقلانی است و در آن تلاش میشود تا به بیمار آموخته شود که هیجانات منفی خود را سرکوب کرده یا از بند آنها رها شود، اما طرحوارههای شکل گرفته بر اساس تجربههای دوران اولیه کودکی، به سادگی در دسترس درون نگری کلامی قرار نمیگیرند و تنها هنگامی امکان تغییر آنها فراهم میآید که برانگیخته شوند.
در مورد رویکردهایی مانند واقعیت درمانی که دیدگاهشان به گذشته بسیار محدود است و معتقدند که گذشته دردناک به درد نیازهای امروز ما نمیخورد و رابطه مهم کنونی را باید بهبود دهیم؛ باید گفت که به حساب نیاوردن نقشه گذشته میتواند به راحتی به مصنوعی شدن درمانِ مشکلات بیانجامد. تا زمانی که ما گذشته را بازسازی و بازنگری نکنیم، نمی توانیم حال را به درستی بشناسیم. موضوعات ناشناخته و بررسی نشده گذشته، روی تجربیات و رفتارهای کنونی ما سایه میافکند و به منبع کنونی درد منجر شده است.
طرحواره درمانی یک التقاط تئوری و تکنیکی برای درمان اختلالات مزمن و بیماران مقاوم بشمار میرود، که امروزه بارزترین الگو و پارادایم روانشناختی محسوب میشود. تمام تاکید در طرحواره درمانی روی نیازهای دوران کودکی که از تئوری دلبستگی سرچشمه میگیرد است، بنابراین یک مدل رشدی محسوب میگردد که برای بسیاری از مشکلاتی که افراد در زندگی روزمره خود با آنها دست به گریبان هستند، راه حل میآفریند و نه تنها منجر به کاهش نشانهها، بلکه خلق زندگی متفاوت میگردد. طرحواره درمانی ایدههای پیچیده را به صورت ساده و قابل فهم عرضه میکند و با پردازش خاطرات و تجارب دردناک دوران کودکی، برانگیختن هیجانات مرتبط با طرحوارهها و بازوالدینی به منظور ارضای نسبی نیازهای ناکام مانده و بهبود هیجانات، تغییرات چشمگیری را در مراجعان ایجاد مینماید. طرحواره درمانگر یک رابطه مشترک بزرگسالانه در دسترس مراجع قرار داده و با بازوالدینی مناسب، با بخش کودک آسیب پذیر مراجع ارتباط برقرار مینماید، تا منجر به شکلگیری طرحوارههای “سازگارانهی” جدید گردد.
چه چیزی باعث شده تا طرحواره درمانی از محبوبیت بالایی در میان دانشجویان و اساتید، به عنوان انتخاب اول رویکرد درمانیشان قرار گیرد؟
طرحواره درمانی یک درمان یکپارچه و ترکیب عمیق بینشها از مکاتب درمانی گوناگون است، که از مفاهیم و روشهای بسیاری که قبل از آن وجود داشته، سود برده است. یکپارچگی و هماهنگی بین شناخت، هیجان، شیوهها و فنون برخاسته از مکاتب مختلف در قالب یک مدل جامع و منسجم؛ نقش مهمی در گرایش درمانگران به این رویکرد داشته است. طرحواره درمانی توانسته موقعیتها و مشکلاتی را حل و فصل کند که غالب درمانها خصوصاً CBT آنها را نادیده گرفته بودند. ویژگی مهم این رویکرد که بسیاری از درمانگران به شدت خواهان آن هستند، استفاده از تکنیکهای تجربی و پردازش هیجانات میباشد که در واقع حلقه مفقودی درمان شناختی محسوب میگردد. تاکید بر نقش عواطف و دلبستگیهای اولیه در فرایند تغییر در طرحواره درمانی توانست به بسیاری از مشکلات مراجعانی که به CBT پاسخ نمیدادند، پایان دهد.
بخشی از علاقهمندی درمانگران به طرحواره درمانی از تاثیرات خوبی سرچشمه میگیرد که این رویکرد روی حیطه گستردهای از مشکلات و اختلالات داشته است. طرحواره درمانی یک رویکرد درمانی فراتشخیصی عمومی است و پشتوانه و شواهد تجربی بیشماری وجود دارند که از این رویکرد حمایت مینمایند. در تجربه چندین ساله خود در حیطه درمان و آموزش با این رویکرد، به خوبی دریافتهام که طرحواره درمانی ظرفیت درمانگر را برای دقت و موشکافی در کار بالینی افزایش میدهد و تجربه کار با هر مراجع را تجربهای منحصر به فرد مینماید.
از لحاظ فرهنگی، چگونه مردم ما توانستهاند با طرحواره درمانی ارتباط بهتری بگیرند؟
یکی از امتیازات طرحواره درمانی این است که میتوان آن را به شیوه منحصر به فردی برای مراجعان با فرهنگهای متفاوت هماهنگ کرد. هیجانات در فرهنگ ما به پشت درهای بسته منتقل شده است و جنسیت، نوع ابراز هیجان و شدت بروز آن را مشخص میکند. مثلاً مردان اجازه دارند جاه طلب باشند، اما باید برای غلبه بر ترس از شجاعت استفاده کنند و هرگز گریه نکنند. یا زنان باید فداکار بوده و عشق مادرانه داشته باشند و خشمگین نشوند. احساس گناه، خود کنترلی و بیان خاموش هیجانات ارزش و جایگاه ویژهای دارد. این طرحواره فرهنگی در ما وجود دارد که نشان دادن بی پرده احساسات، دلیل بر ضعف و آسیب پذیری است. حکم فرهنگی نیرومند به ما اجازه نمیدهد احساسات و هیجانات خود را در مورد والدین بروز دهیم.
طرحواره درمانی به افراد این فرصت را داده است که فضای امن درمانی، نخستین جایی برایشان باشد که بتوانند احساسات دردناک خود را نشان دهند، و با گریه کردن به خاطر فقدانهایی که تجربه کردهاند سوگواری کنند و درمانگر به آنها این اطمینان را میدهد که این فرایند اشک ریختن متوقف خواهد شد. طرحواره درمانی اجازه و جرات بروز احساسات را به مردم ما داده است، بطوریکه در جلسات درمانی بسیاری از مراجعان از تجربیات عمیق هیجانی خود متعجب میشوند. تکنیکهای طرحواره درمانی بسیار قدرتمند بوده و به ابراز هیجانات و تجربه دوباره احساسات کهنه میانجامد. همچنین، ایفای دوباره تجارب اولیه زندگی باعث نشاط بخشی و تحولات خاصی در زندگی فرد میشود.
از دهه ۷۰ اغلب افراد برای دریافت کمکهای روانشناختی به شبه روانشناسان مراجعه کردند و یا در سمینارهای آنها شرکت نمودند. هر چند که عناوین آنها با هم متفاوت هست، اما فرمول ارایه شده یکی است: گذشته را فراموش کن و حال را دریاب، غیر احساسی باش و شرایط را بپذیر، دیگران را ببخش و مراقبه کن و پردهای زیبا و ایدهآل بر واقعیت دردناک زندگی گذشته خود بکش و افکار مثبت داشته باش؛ که اینها دقیقاً همان درخواستهای قدیمی است که روزی به کودک تحمیل شده و نیازهای اساسی ناکام مانده، دوباره در قالب عناوین زیبا و فریبنده تکرار میشوند. متاسفانه تعداد بیشماری با صرف هزینههای هنگفت مالی، زمانی و غیره، پس از رفتن از یک عنوان روانشناسی به عنوانی دیگر، به این نتیجه رسیدند که با این شیوههای سطحی و به ظاهر ساده، نمیتوانند دل ببندند و شعلههای واقعیتهای انباشته شده در ذهن خود را فرو بنشانند؛ چرا که ذهن هرگز گول نمیخورد، زیرا به خوبی از داستان واقعی زندگیمان و تجارب گذشتهمان خبر دارد.
از آنجایی که طرحواره درمانی مشکلات دوران کودکی را مورد سنجش و بررسی قرار میدهد، باعث گردیده که افراد را توانمند سازد تا ریشههای کودکی الگوهای رفتاری مسئله سازشان را درک کنند. کشف منشاء باورها با برگشتن به گذشته و شناخت تاثیرات گذشته بر مشکلات فعلی، به افراد امکان داشتن کنترل بیشتر روی رفتار کنونی و تغییر آنها را داده است.
رابطه درمانی در طرحواره درمانی که تحت عنوان بازوالدینی حد و مرزدار مفهومسازی میشود و درمانگر نقش یک والد خوب، مراقب و صمیمی را برای مراجع ایفا میکند، نیز در بافتار فرهنگی ما که ابراز عشق و محبت خطکشی شده و نوازش و لمس والد -فرزندی قانونمند است، کمک شایانی به احساس امنیت و دوست داشته شدن و ارزنده بودن مراجعان نموده است.
در مورد اهمیت آموزش صحیح و اصولی طرحواره درمانی، چه توصیهای به دانشجویان و همکاران دارید؟
افرادی که از طرحواره درمانی استفاده میکنند باید آموزشهای لازم درباره این رویکرد را طی کرده باشند. استفاده غیر مسئولانه از تکنیکهای طرحواره درمانی منجر به آسیبهای جدی و جبران ناپذیری میگردد. یک کارآموز متعهد تمایل دارد تا زمان لازم را برای رشد مهارتهای خود اختصاص دهد و برنامههای آموزشی تحت نظارت یک متخصص بالینی با تجربه را پشت سر بگذارد.
عملکرد یک طرحواره درمانگر ماهر و حرفهای، پیچیده و مستلزم ترکیب علم و هنر است که این خود به سالها آموزش نیاز دارد و کسب مهارت تخصصی نیازمند زمان طولانی است. فرایند درمان مستلزم سازماندهی و هماهنگ کردن متغیرهای بیشماری است و تنها یادگیری چند فن ساده نیست که بتوان امیدوار بود آن را در یک کارگاه آخر هفته ۲۰ و ۳۰ ساعته آموخت و خود را طرحواره درمانگر معرفی نمود. مهارتهای انجام تکنیکهای تجربی طرحواره درمانی به شیوه موثر و کارآمد نیازمند صدها ساعت آموزش و کار کردن تحت نظارت یک متخصص است. برای درک کامل مخاطرات و ارزشهای ذاتی موجود در این فنون، درمانگر باید در فرایند یادگیری تجربه این فنون مشارکت داشته باشد. آموزش لازم برای اخذ گواهی کامل به عنوان طرحواره درمانگر مستلزم آموزش تئوری عملی و تجربی به همراه تجربه هدایت جلسات درمان در حضور سوپروایزر است. برای یک درمانگر ماهر بودن علاوه بر دانش فردی در زمینه تئوری و کاربست آن، باید مشاهده مهارتهای هدایت جلسات درمانی را داشته باشد. درمان نامناسب و فشار به فرد برای ورود به موقعیتهایی که هنوز آمادگی لازم برای انجام آن را ندارد، می تواند پیامدهای منفی شدیدی برای مراجعان داشته باشد. برخی از درمانگران تازه کار نسبت به پیشرفت مراجعان خیلی زود تحمل خود را از دست میدهند و به خاطر تمایل به مشاهده نتایج آنی و سریع ممکن است به منظور تحریک عواطف و هیجانها، به انواع شیوههای نادرست تکنیکهای تجربی متوسل شوند. حساسیت و تخصص درمانگر در کنار تجربه درمانی بسیار حیاتی است.
تکنیکهای تجربی که به کرات هیجانات مراجعان را فرا میخواند، ممکن است درمانگران تازه کار را اغفال کند تا بر احساسات متمرکز شوند و توجه کمتری بر عوامل شناختی داشته باشند.
درمان مشکلات شخصی درمانگر نیز باید بخش مکمل دوره آموزشی طرحواره درمانی باشد و ضروری است که با شناخت پاشنههای آشیل خودمان، وارد فرایند درمان شویم. این شناخت باعث میشود که بتوانیم بین احساسات خودمان که ناشی از تاریخ و تجارب زندگی شخصی است با احساسات مراجع تمایز قائل شویم. درمانگرانی که از شیوههای قدرتمند طرحواره درمانی استفاده میکنند، اگر نسبت به مشکلات شخصی و نیازهای برآورده نشده خود آگاه نباشند، موجب مداخله طرحوارههای ناسازگار خود در فرایند درمان میگردند. همچنین باید نسبت به تجربه ابراز و کنترل احساسات شدید خود آگاه باشند، اگر آنها نسبت به ابراز برخی از عواطف و هیجانها احساس ناراحتی کنند این احتمال وجود دارد که مراجع را به سمتی هدایت کنند که مانع از ابراز احساسات اینچنینی آنها شوند. تعهد مداوم نسبت به رشد فردی امری ضروری برای درمانگران است.
این روزها، در فضای مجازی به خصوص اینستاگرام، عده زیادی خود را طرحواره درمانگر معرفی میکنند! آیا راه حلی برای کمک به مردم جهت شناخت طرحواره درمانگران اصیل از طرحواره درمانگران خود-خوانده وجود دارد؟
در سه دهه اخیر ﺗﻮﺟﻪ ﻣﺮدم ﺑﻪ روانﺷﻨﺎسی، ﺑﻴشتر شده است. ﻣﺮدم ﺑﻴﺶ از ﭘﻴﺶ، ﻣﺘﻮﺟﻪ اﻳﻦ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺷﺪهاﻧﺪ ﻛﻪ ذﻫﻨﻴﺖﻫﺎ، ﺑﺎورﻫﺎ و اﻧﺘﻈﺎرات ﻣﺎ، ﭼﻗﺪر در اﺣﺴﺎس ﺧﻮﺷﺤﺎلی و خوشبختی ﻳﺎ ﺑﺮﻋﻜﺲ در اﻧﺪوه و ﻧﺎﻛﺎمی ﻣﺎ ﻣﺆﺛﺮ هستند. اﻣﺮوزه ﻛﺘﺎبﻫﺎی روانﺷﻨﺎسی، زﻣﺎن ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎی ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮنی ﺑﺎ ﻣﻮﺿﻮع روانﺷﻨﺎسی و خصوصاً با شیوع کرونا، افزایش چشمگیر پیجها، لایوها و وبینارهای روانشناسی و اﻓﺮادی ﻛﻪ در ﻛﻼسﻫﺎی روانﺷﻨﺎسی ﺷﺮﻛﺖ میﻛﻨﻨﺪ ﻳﺎ ﺑﺎ روانﺷﻨﺎﺳﺎن ﻣﺸﺎوره میﻛﻨﻨﺪ، اﺻﻼً ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺑﺎ ده ﺳﺎل ﭘﻴﺶ ﻧﻴﺴﺖ.
در این میان، متاسفانه افراد زیادی هستند که نبض بازار را خوب لمس میکنند و آمادهاند با هرگونه جهت باد، موج سواری کنند و ما شاهد استفاده ابزاری و بیزینسی، هم از سوی آموزگاران خودشکوفایی عامه پسند و هم متاسفانه از سوی متخصصان و درمانگران روانشناسی بودهایم و هستیم. در هر دوره و برههای، یک نظریه و نظریهپرداز مُد شده، به اوج رسیده، افول پیدا کرده و دوباره پس از چندی با موج سینوسی، نظر مساعد خاص و عام را به روش درمانی دیگری جلب کرده است.
ابتدا مثبت اندیشان موفقیتی آمدند که مجبورمان کردن قبل از آنکه وقت آن را داشته باشیم که لحظهای فکر کنیم برای هر اتفاقی هر چند ناگوار؛ نیمه پر لیوان را ببینیم و لبخند بزنیم که این نیز بگذرد. پس از مدتی عنوان تمام کلاسها یافتن شادی و نیمه تاریک وجود و تفرد یافتگی بود و تمام درمانگران یونگی بودند. شومنها نیز در صدد بودن که به آدمها یاد بدهند با خوردن فلفل و یا نخوردن زردآلو و یا در ساعت خاصی مسواک زدن! فلان آرکیتایپ (کهن الگو) را شدیداً ضعیف کنند و نقابها را بزدایند و نقابها این شد که من هیچ نقابی ندارم. بعد نوبت به کودک درون رسید که باید رها میشد و با زبانک انداختن به والد کنترلگر، هرکاری دلش میخواست میکرد. ACT یها هم همانند ریشهاش که موج سومی است، مثل امواج طوفانی و سونامیوار آمدند و همپون سخنرانان بیزنسی گفتند که فقط بپذیر چرا که همین است که هست! و حالا نوبت به موج سواری بر روی طرحواره درمانی رسیده است، و بازار انواع طرحواره درمانگران تقلبی داغ است و متاسفانه در جامعه ما هر چقدر تبلیغات و پیجها دروغینتر و پر طمطراقتر باشد، راحتتر پذیرفته میشوند.
در میان این پیجهای اینستاگرامی، اغلب کسانی که خود را طرح واره درمانگر مینامند، تنها کتاب “زندگی خود را دوباره بیافرینید” را، آن هم سطحی و نیم بند خواندهاند و تنها اصطلاحات خاص و نا مفهوم طرحواره را به کار میبرند و یا پرسشنامه طرحواره را به افراد میدهند و به شکل غیر علمی و فقط بر اساس نمرات خام بر چسب انواع طرحوارهها را به افراد میزنند، طرحوارههایی که با ریشههای تحولی هیچگونه همخوانی ندارند. بارها شاهد آن بودهام که افرادی که در کودکی به شدت تنبیه میشدند و لحظهای آغوش مراقب را لمس نکرده بودند، بر چسب داشتن طرحواره استحقاق/ بزرگمنشی را خورده بودند، که اصلاح همین باور زمان زیادی از جلسه درمان را به خود اختصاص میدهد. طرحوارهها به نحوی ظریف و بیرون از آگاهی ما عمل میکنند، بنابراین چطور میتوان با اجرای پرسشنامه طرحواره یانگ (YSQ)، در محدوده چند نمره خام به آنها دسترسی پیدا کرد. متاسفانه از ساختار و زبان این رویکرد برای اجتناب از تماس صادقانه و اصیل با مراجع سوءاستفاده میشود، و تنها با برچسب زدن به اینکه شما کدام طرحوارهها را دارید، مراجع را در شلوغی بین واژگان طرحواره، سبکهای مقابلهای و ذهنیتها سردرگم رها میکنند. در حال حاضر، شاهد آن هستیم که طرحواره درمانگران خود-خوانده؛ تنها قالبها و واژگان جدیدی برای شناسایی فرآیندهای قدیمی یاد گرفتهاند و مفاهیم این مدل را در بافتی روشنفکرانه به کار میبندند و این باور فریبکارانه را به مراجعان میدهند که سریعاً به بزرگسال سالم دست پیدا کرده است.
برخی از درمانگران تازه کار و نابلد، برای تحریک کردن احساسات و گشودن مشکلاتی که مراجعان آنها را از آگاهی کامل خود دور نگهداشتهاند، از فنون تجربی به شکل نامناسب استفاده میکنند. تکنیکهای تجربی طرحواره درمانی خصوصاً تصویرسازی، جایگاه وسوسه انگیزی را برای سوءاستفاده فراهم میکنند. افرادی که آموزش ضعیفی در طرحواره درمانی دیدهاند یا اصلاً آموزشی ندیده و مهارت و تبحر لازم را در استفاده و هدایت تصویرسازی ندارند، بیآنکه از اهداف و نکات آن آگاهی داشته باشند، ناگهان فرد را به یک موقعیت دردناک استرسزای تجارب کودکی برده و وقتی احساسات دردناک وابسته به خاطره تجربه شد، چون نمیدانند چگونه این هیجان شورانگیز و شدید را هدایت کنند و به وسیله شدت هیجانی که مراجعه ابراز میکند تهدید میشوند، آنها را رها میکنند. این ناتوانی در ماندن با مراجع و فقط برونریزی و بیرون آوردن هیجانات، بسیار زیان بخش بوده و قطعاً شیوه غیر اخلاقی است و همانند جراح ناشی و متقلبی میماند که بدون علم و تجربه و مدرک دانشگاهی معتبر، شکم بیماری را باز و پس از سردرگمی در اندام هایی که حتی نمیداند چیستند، وی را بر روی تخت اتاق عمل رها میکند و به دنبال کار خود میرود. همچنین گزارشات زیادی از درمانگران خود خوانده داریم که ابراز خشم به شکل نامناسب به والدین را توصیه کردهاند که منجر به مشاجرات و تعارضات شدیدی بین مراجع و والدین شده و یا مراجع دستخوش احساس گناه شدیدی گردیده است.
یکی از مهارتهای اصلی طرحواره درمانگر خلاقیت است، اما این خلاقیت به معنای آن نیست که پرسشنامه، کارت و یا سایر ابزارهای غیر اصولی بدون بررسی و تایید روایی توسط متخصصان و صاحبنظران و اعتباریابی و هنجاریابی علمی، ساخته و در درمان استفاده گردند و به افراد نا آگاه نیز فروخته شوند. انسانهای زیادی دچار دردها و سردرگمیهای بیشماری هستند و فروشندگان زیادی نیز پیدا میشوند که «تجارت درمان» به راه میاندازند!
بنابراین، برای آموزش و درمان تخصصی، علمی و اصولی؛ دانشجویان و مراجعان باید درمانگر یا مدرس طرحواره درمانی خود را بر اساس سابقهی تحصیلی – دانشگاهی، دانشگاه محل تحصیل، سوابق آموزشی، دانشآموختگی در رویکرد طرحواره درمانی، سوپروایزرهای وی، تجربه بالینی و آموزشی انتخاب نمایند و این اطلاعات را نیز از منابع و سایت معتبر انجمن بینالمللی طرحواره درمانی (ISST) و سایت معتبر انستیتو طرحواره درمانی ایران (IIST) کسب کنند. متاسفانه امروزه در فضای مجازی هر کسی به خود لقب استاد و دکتر را میدهد و انواع تخصصها و عضویتها در مجامع بینالمللی پر زرق و برق را بدون سند و مدرک عنوان می نمایند.
اگر جستجوگران آموزش و درمان، ابزاری برای افتراق بین درمانگران اصیل و قلابی نداشته باشند، بهراحتی به دام سوداگرانی میافتند که کالای تقلّبی خود را به نام کالای اصیل معرفی میکنند و به طور قطع همانطور که داروی اشتباه درد را میافزاید، روان درمانی قلابی نیز مشکلات انسان را پیچیدهتر میکند.